تقویت مهارت های ارتباطی در روابط ( 17 تاکتیک رفتاری و کلامی در روابط عاطفی )
تقویت مهارت های ارتباطی در روابط عاطفی پاسخ به این سوال است که چگونه با عشقم صحبت کنم؟ چگونه با فردی که به وی علاقه داریم سر صحبت را باز کنیم؟ چگونه سوال بپرسیم و چگونه پاسخ بدهیم؟ کی به وی نگاه کنیم و …. اگر در رابطه هستید و یا به تازگی زندگی مشترک را آغاز کرده اید این مقاله از ضروریات رابطه شما خواهد بود. 17 مورد از مهم ترین تاکتیک های ارتباطی را با شما مرور کنیم.
شما استعداد دارید، ایدههای خوبی دارید و سخت کار میکنید، اما اغلب ناشناخته باقی می مانید و مردم تصوری اشتباه از شما دارند. چه در روابط شخصی و چه در روابط کاری، مردم تفسیر غلطی از گفته های شما دارند و این امر شما را نا امید کرده است.
اگر تنها یک راه وجود داشت که افراد بتوانند برای خواندن ذهنتان از آن استفاده کنند و احساسات شما را درک کنند، همه چیز درست می شد؟ متاسفم. چون که همچین چیزی وجود ندارد. بهترین کار این است که چند استراتژی ساده برای بهبود ارتباطاتتان اتخاذ کنید. بخشی از فهمیده شدن شما توسط دیگران در دستان خودتان است.
چرا ارتباط با شکست مواجه میشود؟
آمیگدال یا بادامه که با عنوان «مغز مارمولک» نیز معروف است، بخشی از مغز شماست که به طور مداوم دنبال مواردی است که ممکن است برای شما مضر باشد. این بخش از مغز اساساً به دنبال حفظ بقای شماست. همانطور که به دنبال زنده ماندن فیزیکیتان است، مثلاً در لحظاتی که یک مار زنگی در مسیر پیادهروی شما ظاهر می شود، همچنین برای زنده ماندن عاطفی شما نیز تلاش می کند.
به همین دلیل وقتی کسی چیزی میگوید که شما را میرنجاند، آمیگدال شما را تحریک میکند و در نتیجه حالت تدافعی میگیرید. در نتیجه دو نفر به هم حمله می کنند و جنگ در می گیرد و همان طور که مطمئنم تجربه کردهاید، زمانی که در یک حالت تدافعی هستید، معمولا هیچ مشکلی حل نمیشود. آسیب می بینید، احساسات جریحهدار میشوند و رابطه بین دو نفر خراب می شود.
اما یک نکته وجود دارد:
به منظور بهبود ارتباطات خود، ابتدا باید یاد بگیرید چطور به مردم کمک کنید تا بتوانند در برقراری ارتباط با شما احساس امنیت کنند. این کار از طریق اجرای راههایی برای آرام کردن آمیگدال خود به منظور احساس امنیت دیگران و برقراری ارتباط واقعی صورت می گیرد.
17 تاکتیکهایی برای تقویت مهارت های ارتباطی
در ادامه مقاله، ۱۷ روش وجود دارد که شما با استفاده از آن ها میتوانید به بهبود ارتباط خود در معاشرتها کمک کنید تا فضای امن ایجاد کنید، احساس ارتباطات عمیق تری بکنید و پیوندهای خود را تقویت کنید.
نکته مهم: در حالی که من از کلمه “همسر” برای اشاره به فردی که در حال ارتباط با آن هستید، استفاده میکنم، این تکنیکها برای همه نوع رابطه به کار می رود که شامل فردی جدید، آشنا و یا یک دوست قدیمی میشود.
دستهایتان را نشان دهید
به گفته ونسا ون ادواردز، نویسنده کتاب «شیفته کردن»، بررسی ردیابی چشمها نشان دادهاست که اولین چیزی که مردم در واقع هنگام ملاقات با فردی جدید به آن نگاه میکنند، دستان آنها است.
در حالی که بیشتر افراد فکر میکنند باید چشمها، دهان و یا صورت باشد. دلیل این که چرا اول به دستها نگاه میکنیم این است که به سرعت بررسی کنیم که آیا از نظر فیزیکی با فرد ایمنی مواجه هستیم یا نه.
علت چک کردن دستها به خاطر چیزی است که ما آگاهانه از آن مطلع نیستیم، زمانی که نمیتوانیم دست کسی را ببینیم، ترس در بخشی از مغز ما شروع به فعال شدن میکند.
ون ادواردز یک تحقیق شگفتانگیز را به اشتراک گذاشت که نشان داد زمانی که متهمان دست خود را در دامن یا جیب خود قرار میدهند که هیاتمنصفه نمیتوانند آنها را ببینند، هیاتمنصفه این متهمان را موذیانه، غیرقابل اطمینان و دشوار میدانند.
دیدن دستهایتان توسط دیگری عمل سادهای است که به دیگری نشان میدهد که سلاحی در دست ندارید. بنابراین زمانی که در ملا عام صحبت میکنید، یک نفر را ملاقات میکنید، یا با یکی از دوستان خود دیدار میکنید، مطمئنا دستهایتان را نشان دهید.
چه باید کرد؟
هنگام صحبت کردن با کسی، از گذاشتن دستهایتان در جیب خود و یا پشت سر خود خودداری کنید. زیرا ممکن است باعث شود آنها احساس کنند چیزی برای پنهان کردن دارید.
از دست های خود برای کمک تشخیص دیگری استفاده کنید تا متوجه شود که کار شما، دست دادن برای کمک است. این به فرد به صورت ناخودآگاه کمک میکند که احساس امنیت کند.
یکدیگر را لمس کنید
داستان معروفی وجود دارد که پروفسور هاروارد، ناتان فاکس، به یک پرورشگاه در رومانی رفت و متوجه شد که یک اتاق پر از کودک خیلی ساکت است. او متوجه شد که سکوت آن ها به این دلیل است که بچههایی که گریه میکنند، از وقتی به نقطهای میرسند که به گریه های آن ها برای پاسخ به نیازهایشان واکنشی نشان داده نمی شود، ساکت می شوند.
نوزادان همیشه در تختخوابهای نوزاد بودند، به جز وقتی که لازم بود غذا بخورند، حمام کنند یا عوض شوند.
لمس شدن، یکی از اجزای کلیدی بود که در مراقبت از این کودکان گم شدهبود. هیچ تعامل روزانهای نبود که این بچهها را در آغوش بگیرند و با آنها تماس برقرار کنند.
شواهد نشان دادند که رشد این کودکان در مقایسه با دیگر کودکانی که در خانوادههایی بزرگ شدهاند، که آن ها را دوست داشته اند، به تاخیر میافتد.
علم نشان میدهد که ارتباطات انسان، انتشار هورمون اکسیتوسین که «هورمون عشق» است را تحریک میکند. این هورمون، هورمونی است که به شما کمک میکند احساس اعتماد، فداکاری و برقراری ارتباط را تجربه کنید. همچنین نشانداده شدهاست که به شما در کاهش سطح استرس کمک میکند.
چه باید کرد؟
تعامل فیزیکی بیشتری در مکالمات خود داشته باشید. دست دادن کار مناسبی است. برای دوستان نزدیکتر، ممکن است بخواهید در آغوش گرفتن را امتحان کنید. برای شرکای خود احساس راحتی بیشتری کنید، در آغوش گرفتن، ماساژ دادن و نوازش کردن را استفاده کنید.
نکته ای که باید توجه داشتید احترام گذاشتن به حریم شخصی افراد استو دقت کنید به چه فردی و با چه شخصیتی قصد دست دادن دارید. در رابطه با خانم ها کاملا محترمانه برخورد کنید.
قبل از پرسش، از «ملایم کنندهها» استفاده کنید
پرسیدن سوالات به این منظور مهم است که به شما کمک می کند تا بفهمید که مخاطبتان کیست، چگونه است و از کجا میآید. اما اگر به روشی اشتباه، از آنها سوال کنید، ممکن است باعث واکنشهای دفاعی شود.
اطمینان حاصل کنید که عمل شما یک بازجویی به نظر نمیآید، بلکه نشان دهید که واقعاً به دانستن مطالبی بیشتر در مورد وی علاقهمند هستید.
در زندگی عاطفی نیز یک راه برای کمک به شریک زندگی شما برای پاسخ دادن به سوالات شما بدون اینکه حالت تدافعی به خود بگیرد، استفاده از ملایم کننده ها برای سوالات خود است تا نشان دهید که این سوال از کنجکاوی میآید نه اتهام.
چه باید کرد؟
اگر سوالات خود را با جملاتی مانند «از روی کنجکاوی …»، یا «فقط برای اطمینان از اینکه من درست فهمیدم …»، آغاز کنید به جلوگیری از حالت تدافعی به فرد دیگر کمک خواهد کرد.
به جای شروع سوال با «چرا» سوال را با «چه» شروع کنید. به عنوان مثال، به جای پرسیدن «چرا این کارو کردی؟» میتوانید بپرسید «چی شد که این کارو کردی؟». یا اینکه این کار را حتی با ملایمت بیشتری انجام دهید، میتوانید بپرسید، «توی چه شرایطی بودی، که این کارو کردی؟»
همه چیز را ساده نگه دارید
آیا تا به حال برایتان پیش آمده است که سعی داشته باشد چیزی را به شما توضیح بدهد، و ما آن مساله را درک نکرده باشید؟ همه ما متفاوت فکر میکنیم و گاهی سخت است که با افراد دیگر ارتباط برقرار کنیم، به خصوص اگر زمینههای شخصی و حرفهای متفاوتی داشته باشیم.
دلیل این امر، چیزی است که چیپ و دن هیث آن را “نفرین دانش” مینامند. شما دنیای خودتان غرق میشوید و وقتی سعی میکنید چیزی را برای کسی که با آن دنیا سروکار ندارد توضیح دهید، از زبان داخلی استفاده کنید.
به این دلیل مهم است که با کسی که با او صحبت میکنید آشنا باشید. وقتی با یکی از همکاران خود دربارهی موضوعی صحبت می کنید، ممکن است همان چیز را با جملات دیگری برای یکی از دوستانتان توضیح دهید.
چه باید کرد؟
استفاده از زبان داخلی که یک فرد عادی درک نمیکند خودداری کنید.
زمانی که چیزی را توضیح میدهید، به شیوهای توضیح دهید که هر کس بتواند آن را درک کند. این یک مثال است:
پیچیده: امروز من به اولین بیمار در اورژانس توجه می کردم و به معنای واقعی کلمه دیدم که دوپامینرژیکی را که به او داده بودیم، ضربان قلب و MAP او را افزایش داد.
ساده: من امروز به اولین بیمار در اتاق اورژانس توجه می کردم و میدیدم که چگونه دارویی که به او دادیم زندگی اش را نجات داد.
دقت کنید که مغرورانه چیزها را توضیح ندهید. گاهی اوقات توضیح دادن چیزی برای کسی زمان میبرد، اما سعی کنید به او نشان بدهید که دارید به یک فرد باهوش مطالب را توضیح می دهید، نه اینکه در حال توضیح دادن مطلبی به فردی کند ذهن هستید.
از عبارت «من هم همینطور» استفاده کنید
راحت است که بدون توجه به اینکه طرف مقابل به موضوع علاقهمند است یا نه، در مورد خودتان صحبت کنید. این اتفاق به ویژه زمانی میافتد که چیزی هیجانانگیز برای به اشتراک گذاری دارید.
چیزی که بیشتر مردم نمیدانند این است که تواناییهای ارتباطی خوبی دارند و میدانند چطور به جستجو بپردازند و لحظاتی را خلق کنند که فرد دیگری را وادار به تفکر در مورد خودشان کند. “اوه خدای من، من هم همینطور! “
این امر به ارتقای حس پیوند و پذیرا بودن کمک میکند که فضایی برای ارتباط بهتر ایجاد میکند.
چه باید کرد؟
هنگامی که در طی یک مکالمه به طرف مقابل گوش میدهید، یادداشتهای ذهنی بردارید. در مورد چه چیزهایی هیجانزده میشود؟ او چه سابقه و جهانبینی ای دارد؟ سپس سوالاتی در مورد این موضوعات بپرسید و یک بحث را آغاز کنید.
حتی اگر شما کسی هستید که صحبت می کند، ایده خوبی است که به زبان غیر کلامی طرف مقابل توجه کنید تا ببینید آیا در حرف هایتان در او اثر می کند، یا به اشتراک گذاشته می شود یا خیر.
اگر آنها علاقهمند به نظر میرسند، یک لحظه به آنها فرصت دهید تا پاسخ دهند و با شما در مورد نحوه ارتباطشان صحبت کنند. اگر آنها علاقهمند به نظر نمیرسند، مکالمه را عوض کنید و سوالاتی در مورد آنها بپرسید تا ببینند آیا چیزی هست که شما بگویید “من هم همینطور!”
زمانی که کاملاً ضروری است حرف را قطع کنید
احتمالاً میدانید وقتی وسط بحثی هستید و کسی با شور و شوق حرفتان را قطع می کند، به این خاطراست که چیزی برای گفتن دارد. بحث ربوده شده و تبدیل به بحث طرف مقابل می شود، بدون اینکه شما حرفتان را کامل کرده باشید.
زمانی که حرف کسی را قطع میکنید، به وضوح دو چیز را نشان میدهید:
- اول، شما گوش نمیکنید، اما در انتظار فرصتی هستید که خود چیزی را که به آن فکر میکنید بگویید.
- دوم اینکه، شما بیشتر روی افکار خود متمرکز هستید تا صحبت طرف مقابل.
چه باید کرد؟
تا تمام شدن حرف طرف مقابل، صبر کنید. تنها زمانی که ممکن است برای قطع کردن حرف یک فرد مناسب باشد، این است که در یک وضعیت حساس زمانی باشید و در حال دور شدن از بحث اصلی.
گوش دادن فعال را تمرین کنید. سعی کنید در مورد یک جواب هوشمندانه نگران نباشید، اما به جای آن به آنچه طرف مقابل سعی دارد بیان کند توجه کنید. پس یک لحظه صبر کنید تا نوبت شما بشود و سپس پاسخ دهید.
مغز همسرتان (شریکتان) را منعکس کنید
دو نیمه مغز شما به طور متفاوت عمل میکنند. نیمکره راست مغز بخش احساسی مغزتان است و نیمکره چپ مغز، جنبه منطقی دارد.
مهم است بدانید کدام قسمت از مغز همسر شما صحبت میکند، بعد میتوانید به طور مناسب پاسخ دهید.
برای مثال، تصور کنید که شما میخواهید در مورد این که چه روز سختی در محل کارتان داشته اید با همسرتان صحبت کنید و همسرتان بدون تایید احساساتتان، فقط با پیشنهاداتی در مورد کارهای متفاوتی که باید انجام دهید، پاسخ دهد.
یا از طرف دیگر، تصور کنید که شما فقط نیاز دارید بدانید که چطور یک نشتی لوله را در خانه تعمیر کنید و شریک زندگی تان شروع به سوال از شما میکند که چه احساسی در مورد آن دارید.
به این دلیل مهم است که از همان سمت مغز خود استفاده کنید که شریک زندگیتان از آن برای برقراری ارتباط و بهبود ارتباط خود استفاده میکند.
چه باید کرد؟
به همسر خود گوش دهید و تشخیص دهید که کدام نیمه از مغز او صحبت میکند. از خودتان بپرسید، آیا او سعی میکند احساسی به شما نشان دهد و یا سعی کند چیزی به شما توضیح دهد و بفهماند؟
اگر صحبت در مورد تلاش برای پیدا کردن پاسخ به یک مشکل یا سوال خاص است، پس با افکار منطقی خود کنار هم واکنش نشان دهید.
اگر صحبت در مورد یک داستانی است و همسر شما سعی دارد به شما بگوید که چه احساسی دارد، با جنبه عاطفی خود با همدلی واکنش نشان دهید و احساسات او را تایید کنید.
احساسات خود را از طریق داستانها بیان کنید
وقتی به فردی میگویید که عصبانی هستید، آن شخص میتواند این واقعیت را مشاهده کند که شما در یک حالت عصبانی هستید، اما این امر تا یک حدی ممکن است.
اما اگر داستانی در مورد این که رئیس تان چگونه در مقابل تمام کارکنان یک نظر گستاخانه و نادرست داده است، برایش تعریف کنید، همسرتان میتواند آن را در ذهن خود مجسم کند و درک کند که چه احساسی دارید.
به همین دلیل است که ما میتوانیم در یک فیلم خوب غرق شویم. داستانها این قدرت را دارند که شما را به تجربههای دیگران بکشانند.
از همه مهمتر، به دیگران کمک میکنید تا آنچه را که احساس میکنید را احساس کنند.
چه باید کرد؟
تجربه و احساس خود را از طریق داستانها بیان کنید. سعی کنید دقیق باشید.
برای مثال، فقط نگویید که روز بدی داشتهاید. جزئیات خاص در مورد آنچه که اتفاق افتاده را به اشتراک بگذارید:
- چه کسی آنجا بوده؟
- وقتی این اتفاق افتاد چه احساسی داشتید؟
- فکر می کنید علتش چیست؟
واکنشهای مثبت کوچک اما زیادی ارائه دهید
روانشناس تاثیرگذار، دکتر پل اکمان، واژه «میکرو ابرازها» را ابداع کرد. او این اصطلاح را به عنوان حالات صورت غیر ارادی تعریف میکند که در 1/25 ثانیه رخ میدهد و میتواند به طور دقیق بازتاب احساسات واقعی فرد باشد.
این ابرازهای کوچک میتوانند مثبت یا منفی باشند. تحقیقات نشان دادهاند که این ابرازهای کوچک بر روی افراد دیگر تاثیر دارند.
ونسا وان ادواردز این مطالعات را به اشتراک گذاشت تا نشان دهد که کارمندانی که اظهار نظر منفی زیادی از جانب مدیران خود دریافت کردهاند، علیرغم ادعاهای غرور آمیز مدیر مبنی بر اینکه او با همه کارمندان به طور مساوی رفتار میکند، حالتهای منفی زیادی دریافت کردهاند.
عبارات میکرو ابرازها دقیقاً دلیل این هستند که چگونه گاهی اوقات میتوانید احساس کنید که مصاحبه شغلی شما خوب پیش میرود یا خیر.
حرکت سریع چشمها، اخم، یا ابروهای مچاله شده، همه رفتارهای میکرو منفی هستند که ممکن است باعث شوند که همسرتان هنگام برقراری ارتباط با شما احساس ناامنی کند.
ابرازهای میکرو مثبت مثل لبخندهای قابل اعتماد، سر تکان دادن به نشانه موافقت، و تمایل به همسرتان کمک میکند احساس کند فضای بیشتری برای ارتباط برقرار کردن با شما دارد.
چه باید کرد؟
- به شریک زندگی خود تمایل نشان دهید و برای شنیدن حرفهایش آمادگی داشته باشید.
- هنگام مکالمه با تکان دادن سر، گوش کردن خود را نشان بدهید.
- بدن خود را آرام کنید و شانه های خود را باز بگذارید.
- هنگام مناسب با لبخند پاسخ دهید.
توجه کامل خود را به طرف معطوف کنید
تصور کنید که با شریک زندگی خود در حال صرف شام هستید و یا حرفی مهم با شما می گوید، اما حواس شما به طور مداوم پرت میشود.
چیزهای زیادی وجود دارند که برای گرفتن توجه شما در حال رقابت هستند؛ گوشی شما وزوز میکند، افرادی در حال عبور از کنار شما هستند، یا همهی شلوغی که در فاصله کمی از رستوران در حال حرکت هستند.
زمانی که حواستان پرت میشود، افراد دیگر به سادگی متوجه می شوند و این میتواند همسرتان را عصبانی کند. در هر صورت فضای امنی برای یک ارتباط خوب نیست.
چه باید کرد؟
سعی کنید هر گونه حواسپرتی را به بهترین وجه از بین ببرید:
- موبایلتان را خاموش کنید.
- ارتباط چشمی برقرار کنید. انجام این کار، اکسیتوسین را در مغز آزاد میکند و به ارتباط کمک میکند. [۳]
- در طول گفتگوهای مهم، اگر صدای محیط بیش از حد بلند است و یا افراد زیادی در اطراف هستند، به فضای آرام و امن تری بروید.
درک کنید که همسرتان چگونه احساس قدردانی میکند
دکتر گری چپمن در کتاب پرفروش خود، پنج زبان عشق را توضیح میدهد. این کتاب در مورد این است که چگونه هر کس روشهای خاصی دارد که در آن بیشتر مورد علاقه و قدردانی قرار میگیرد. او این روش ها را به عنوان «زبانهای عشق» دستهبندی میکند که پنج نوع دارد: هدایا، کلمات تاییدی، انجام خدمات، لمس و زمان های با کیفیت.
همهی زبانهای عشق را میتوان یاد گرفت. وقتی بفهمید کدام زبان بهترین زبانی است که میتوانید با آن با شریک زندگی خود صحبت کنید، ارتباط بین شما به طرز قابلتوجهی بهبود خواهد یافت.
آیا زمانی که یک هدیهی مناسب به همسرتان میدهید چشمانش برق میزند؟ پس زبان عشقتان هدیه است.
یا شاید او بعد از یک مکالمه عمیق و طولانی انرژی میگیرد. پس زبان عشقتان زمان های با کیفیت است.
یا شاید بعد از رسیدن به خانه بعد از یک روز سخت، همسرتان فقط باید نوازش شود و ماساژ خوبی دریافت کند. پس زبان عشقتان لمس است.
چه باید کرد؟
زبان عشقتان را تشخیص بدهید. این کار را نه تنها برای فهمیدن زبان عشق خودتان بلکه برای شناسایی زبان عشق دیگران نیز انجام دهید.
شما و شریکتان برای با هم ماندن، نیازی به صحبت کردن دقیقاً با همان زبانهای عشق ندارید، فقط باید زبان یکدیگر را درک کنید.
در سطح هیجان همسر خود مشارکت کنید
تصور کنید که شریک زندگیتان به هیجان آمده و میخواهد یک خبر خوب به شما بدهد. شما یک روز سخت داشتهاید و حالا در حال آماده کردن شام هستید، بنابراین جواب خواهید داد: «میتونی بعداً بگی؟ پاستا داره می جوشه، بچه گریه میکنه و میز هنوز چیده نشده.»
وقتی بالاخره سر میز شام آرامش پیدا کردید، از همسرتان می پرسید که چه خبر خوبی داشتی؟ او در حالی که هیجانش از بین رفته، جواب میدهد: «چیز مهمی نیست، بالاخره اون ترفیع رو که دنبالش بودم گرفتم.» شما جواب میدهید: «عالیه! میشه نمک رو بدی؟»
یکی از بدترین احساسات وقتی رخ میدهد که شما یک خبر هیجانانگیز می دهید و طرف مقابل به سطح اشتیاق شما پاسخ نمیدهد.
حالا در مثال قبلی تصور کنید وقتی شریکتان (زن یا شوهر) به خانه میآید تا اخبار هیجانانگیزی به شما بدهد، اجاقگاز را خاموش میکنید و با نگاهی منتظر میپرسید: «این چیه؟» خبر خوبش را میگوید و هر دوی شما بالا و پایین میپرید.
وقتی مشارکت با شریکتان در همان سطح هیجان خودش اتفاق میافتد، نشان میدهد که شما مایل به حضور او در لحظات شادی خود هستید.
چه باید کرد؟
زمانی که شور و هیجان همسرتان را حس میکنید، کاری که در حال انجام آن هستید را متوقف کنید و به شور و اشتیاق او ملحق شوید. این کار به آزاد کردن هورمون شادی، سروتونین در هر دو مغز شما کمک خواهد کرد و باعث ارتقای روحیه شما خواهد شد.
گفتگوهای کوتاه نداشته باشید
آیا تا به حال چنین گفتگویی داشته اید؟
«چطوری؟»
«من خوبم. تو چطور؟»
«من هم خوبم.»
(سکوت زننده)
صحبت کردنهای کوتاه باعث میشود که شما به شکلی خودکار حرف بزنید، چون یک نوع سوالات را میشنوید و همیشه همان پاسخها را میدهید.
سوال کردن از امور جالب و جذاب، ذهن دیگران را روشن خواهد کرد و آنها را وادار خواهد کرد که به جای واکنش به گفتگوهای عادی، به طور فعال فکر کنند.
چه باید کرد؟
سعی کنید سوالاتی بپرسید که واقعاً به آنها علاقه دارید و دوست دارید پاسخشان بشنوید:
- به جای پرسیدن «شما چطور؟» چیزی مثل «امروز چه طور گذشت؟» بپرسید.
- به جای پرسیدن «چه کار میکنی؟» چیزی مثل «کاری که مشغولشی جذاب هست؟» بپرسید.
- به جای پرسیدن «مال کجا هستید؟» چیزی مثل «اومدین تعطیلات؟» بپرسید.
پاسخ دادن به جای واکنش
بعد از اینکه همسرتان شما را به چالش میکشد و یک احساس خاص داشتید، واکنش نشان دادن و عکس العمل بدون فکر آسان است. بسیاری از اوقات، این کار منجر به حالت تدافعی میشود و کمتر پذیرای یک گفتگوی سازنده است.
در این لحظات، تنها ایجاد آگاهی برای خودتان به شما این امکان را میدهد که یک انتخاب بکنید و از فکر خود برای ارزیابی نحوه بهتر پاسخ دادن به موقعیت استفاده کنید. به جای اجازه دادن به بادامه (آمیگدال) که باعث میشود واکنش نشان دهید و دیوار خود را بالا بکشید تا از خود دفاع کنید، یک لحظه فرصت بدهید تا متوجه آنچه در حال رخ دادن است بشوید.
فقط ابراز کلامی میتواند کمک کند. به عنوان مثال، در این لحظه شما میتوانید به سادگی بگویید: «من احساس بدی دارم چون…»
تنها ایجاد حس موقعیت به شما کمک میکند از حالت انفعالی خارج شوید و در حالت فعال قرار گیرید. در آن حالت میتوانید تصمیمات بهتری بگیرید تا ارتباط خود را بهبود بخشید.
چه باید کرد؟
گاهی همسر شما با شما موافق نیست و یا چیزی میگوید که با آن مخالفت میکنید، یک لحظه صبر کنید تا متوجه شوید که حالت تدافعی دارید یا خیر. مخصوصاً اگر احساس بدی دارید.
پس یک لحظه صبر کنید تا از خودتان بپرسید، الان چه احساسی دارم؟ و این احساس را به همسرتان منتقل کنید.
پس از آن، به این فکر کنید که چطور میتوانید به بهترین شکل به این وضعیت واکنش نشان دهید تا آن را به یک مکالمه سازنده تبدیل کنید.
به یک هایلایت کننده تبدیل شوید
آنچه روانشناسان به آن اثر Pygmalion میگویند نشان داده است که افراد وقتی درست عمل میکنند که انتظارات از آن ها بالا میرود.
به عنوان مثال، اگر شما واقعاً به دوستتان بگویید: «خوب است که شما یک معلم هستید. من واقعاً میتوانم ببینم که شما چقدر قوی و شجاع هستید. مطمئنم که دانش آموزان شما پیشرفت میکنند چون شما حتی زمانی که کار سخت میشود، کار میکنید.»
دوست شما احتمالاً تلاش میکند تا از این انتظار که یک شخص شجاع است حمایت کند.
ارتباط با این روش نه تنها به همسر شما کمک میکند رشد کند، بلکه کمک میکند که احساس بیشتری نسبت به شما داشته باشد و برای گفتگو راحتتر باشید.
بنابراین همچنان که به ارتباط خود ادامه میدهید، آنچه را که در مورد شریک زندگی خود جذاب میبینید، مشخص و برجسته کنید، ممکن است متوجه تلاش او برای پیشرفت در آن زمینه شوید.
- زمانی که شما یک دوست را به کسی معرفی میکنید، تنها نام او را معرفی نکنید، بلکه یک خاصیت جالب در مورد او را نیز ذکر کنید.
- یک ژورنال قدردانی از شریک زندگی خود ایجاد کنید و هر بار که از چیزی در مورد او سپاسگزار هستید، آن مورد را ثبت کنید.
- هر گونه رشد و پیشرفتی که در مورد شریک زندگی خود مشاهده میکنید، مشخص کنید. این کار شانس موفقیت آنها را افزایش خواهد داد و زمانی که اوضاع دشوار میشود، دوام خواهد آورد.
احساستان را به شریک زندگی خود نشان دهید
اینکه در برخی فرهنگها نشان دادن احساسات نشانه ضعف تلقی میشود، از یک تصور اشتباه ناشی میشود که احساسات ناخوشایند چیزهای بدی هستند. این مساله، زنجیرهای از تعاملات ناسالم را بین افراد، زمانی که سعی میکنند ارتباط برقرار کنند ایجاد میکند.
برای مثال، اگر باور کنید که گریه نشانه ضعف است، احتمالاً وقتی کسی جلوی شما گریه میکند، ناراحت میشوید.
این چیزی است که باعث میشود افراد زیادی با تلاش برای «اصلاح» احساسات همسر خود، به جای گوش دادن به او، با ارائهی پیشنهاداتی در مورد کاری که فرد مقابل باید انجام دهد، واکنش نشان میدهند.
احساساتی که باید اصلاح یا از آنها اجتناب شود وجود ندارد.
چه باید کرد؟
با تایید کردن، به شریک زندگی خود نشان دهید که خوب است احساسات خود را ابراز کند. به عنوان مثال، اگر با شما در مورد مسالهای ناراحتکننده صحبت کند که در سر کار اتفاق افتاده، میتوانید پاسخ دهید: «واقعاً ناراحت شدم. اگر من در شرایط مشابهی بودم، من هم عصبانی میشدم.»
این نوع واکنش نشان میدهد که احساساتی که شریک شما تجربه میکند، احساسات معتبری هستند که برای تجربه مناسب هستند.
اگر ناراحت شوید، باعث میشود که شریک زندگی شما احساس ناراحتی کند و ممکن است باعث شود که احساس کند مشکلی در تجربه چنین احساساتی وجود دارد.
شرمندگی را با همدلی بپذیرید
همدلی یکی از مهمترین راههای بهبود ارتباط شماست. زمانی که شریک زندگی شما شرمگین است به همدلی بیشتر نیاز دارید.
متخصص شرم و آسیبپذیری، دکتر برن براون چند سناریو را لیست میکند که باعث عدم ارتباط بین افراد میشود. شما به احتمال زیاد این احساس را تجربه کردهاید:
- دوستی داستان شما را میشنود و واقعاً احساس شرمندگی میکند. به نفس نفس میافتد و تایید میکند که چقدر ترسیده و بعد سکوت ناراحتکنندهای برقرار میشود. حالا شما احساس میکنید که تنها کسی هستید که به دوست خود کمک میکند احساس بهتری داشته باشد.
- دوستی با همدردی پاسخ میدهد «من برای شما خیلی متاسفم»، جایی که با همدلی پاسخ بدهد مثلاً، «آه، بیچاره!»
- دوستی به شما به عنوان ستون شایستگی و اعتبار اعتماد کرده، اما همسر شما نمیتواند؛ چون او به خاطر عیوب شما ناامید شدهاست.
- دوستی که از آسیبپذیری زیاد ناراحت است، شما را سرزنش میکند. به عنوان مثال «چطور اجازه دادی این اتفاق بیفتد؟»
- دوستی که همه چیز در مورد این که آن را بهتر و خارج از ناراحتی خودش انجام دهد، از قبول این که احساسات شما خوب است، امتناع میکند.
- دوستی با این نظر که بهتر از شماست گفتگو را قطع میکند. به عنوان مثال: «این چیزی نیست! خوب گوش کن که چه اتفاقی برای من افتاد!»
چه باید کرد؟
زمانی که شریک زندگیتان با شما با شرمگینی در ارتباط است، با همدلی واکنش نشان دهید. پژوهشگر پرستاری «ترزا وایزمن» در مورد چهار ویژگی از همدلی، میگوید:
- اینکه بتوانیم دنیا را همان طور که دیگران میبینند ببینیم. این کار مستلزم این است که دیدگاه خود را کنار بگذارید تا وضعیت را از چشم شریک زندگی خود مشاهده کنید.
- برای اینکه قضاوت نکنیم. قضاوت کردن وضعیت شریک زندگی شما را نادیده می انگارد. در واقع یک مکانیزم حفاظتی برای اجتناب از احساس ناراحتی و درد است.
- برای درک احساسات فرد دیگر. برای انجام این کار، باید از احساسات خود آگاه باشید تا شریک زندگیتان را درک کنید.
- برای اینکه با درک خود از احساسات طرف ارتباط برقرار کنیم. به جای تلاش برای ایجاد احساس بهتر در شریکتان، یا «اصلاح» امور، با پاسخهایی مانند «حداقل اشتباه تر از این نیست که…» یا «تو باید…» سعی کنید احساسات خود را با گفتن چیزهایی مثل «میفهمم…» یا «من از زمانی که این اتفاق میافتد متنفرم، چون حس بدی داره…» برن براون پیشنهادی عالی در مورد نحوه همدلی ارائه میدهد، به خصوص اگر شما هرگز در موقعیتی که شریکتان بوده است، نبودهاید. او میگوید: «به نظر میرسه که توی وضعیت دشواری قرار داری. بیشتر در موردش به من بگو.»
یک فضای امن برای برقراری ارتباط بهتر فراهم کنید.
در پایان چیزی که شما کاربران هاو کن یو برای بهبود ارتباط، بیشتر از همه لازم است کمک به ایجاد فضای امن بین فردی است.
اگر با فردی که صحبت میکنید احساس امنیت نمیکنید، به طور خودکار در مکالمهتان حالت تدافعی میگیرید. به جای اینکه واقعاً آن چیزی را که فرد دیگر میگوید، بفهمید، ممکن است برای آنچه میخواهید در پاسخ بگویید برنامهریزی کنید تا بتوانید به خودتان صلاحیت بیشتر و یا برداشت بهتری بدهید.
تمام تکنیکهای ذکر شده در مقاله به سادگی راههایی هستند برای کمک به خنثی کردن ذهن دیگران از رفتن به حالت دفاعی و احساس امنیت برای داشتن مکالمه صادقانه با شما. این امر منجر به یک تبادل سالم از گوش دادن و پاسخ دادن خواهد شد.
بروید همه را امتحان کنید!