تفكر نقاد در نوجوانان

تفکر نقادانه

تفکر انتقادی یک فرایند شناختی فعال، هدفمند و سازمان یافته است که با استفاده از آن به بررسی افکار و عقاید خود و دیگران پرداخته و به فهم روشن تر و بهتری دست می یابیم. تفکر انتقادی مستلزم استفاده ی فعال از هوش، دانش و توانایی ها برای مقابله موثر با موقعیت های زندگی است. در تفکر فعال وقتی فرد با یک موقعیت تصمیم گیری و انتخاب مواجه می شود، فعالانه به جمع آوری اطلاعات می پردازد ، امکان ها و احتمالات مختلف را بررسی می کند، با افراد با تجربه و متخصص مشورت می کند و سپس درباره تمامی این موارد به تفکر انتقادی می پردازد. همچنین یکی از ابعاد مهم تفکر انتقادی، بررسی دقیق موقعیت ها با پرسیدن سوالات مناسب و مربوط است که باعث می شود درک بیشتری نسبت به دنیا پیدا نموده و تصمیم های آگاهانه تری بگیریم.

هم چنین می بایست به منبع اصلی عقاید و نظرات پی برد که شامل مراجع قدرت، کتب، شواهد حقیقی و تجربه شخصی می باشد و سپس به ارزیابی اعتبار این منابع پرداخت. یکی از فعالیت های مهم در تفکر انتقادی، گوش کردن به نظرات دیگران و ایده های جدید و ارزیابی آن هاست. کسانی که تفکر انتقادی دارند، نسبت به تجارب جدید باز بوده و در صورت وجود شواهد و دلایل منطقی، انعطاف پذیری لازم را برای تغییر و اصلاح ایده های خود دارا هستند.

بنابراین از ترکیب دو توانایی مشاهده موقعیت ها از نقطه نظر دیگران و بررسی دلایل و شواهد نقطه نظرات مختلف به فهم کامل تر و بینش عمیق تر نسبت به موقعیت های زندگی کمک می کند.

تفکر انتقادی چیست؟

تفکر انتقادی به معنای تفکر صحیح برای ارزیابی مسایل است. به تعریف دیگر، تفکر همراه با استدلال، مسوولیت، مهارت و هدف را تفکر انتقادی می نامند. فردی که تفکر انتقادی دارد می تواند سوالات مناسب بپرسد، اطلاعات مربوط را به طور مرتب و خلاق جمع آوری کند و به نتایج مدلل برسد که او را قادر به زندگی و عملکرد موفق نماید. همواره در جلسات مشاوره خانواده  به مراجعان متذکر می شویم کودکان با قدرت تفکر انتقادی به دنیا نمی آیند و این توانایی را بدون آموزش کسب نمی کنند. توانایی تفکر انتقادی، مهارتی است که بایستی آموخته شود، لیکن بسیاری افراد آن را فرا نگرفته اند. تفکر انتقادی همان تفکر علمی است که در ساختار ریاضی و علوم به کار می رود. هر چند بشر به طور مداوم اطلاعات را ارزیابی می کند، اما درتفکر انتقادی، ارزیابی این اطلاعات به شیوه ای ماهرانه و دقیق است که منجر به بهترین نتیجه می شود. افراد با تفکر نقاد می توانند مستقل فکر کنند، مشکلات را شناسایی کنند، اطلاعات مربوط را جمع آوری و تجزیه تحلیل کنند و نتیجه بگیرند. آن ها بدون تکیه کردن به نظرات و ایده های سایرین فکر می کنند، به عبارت دیگر تلقین نمی پذیرند و خود قضاوت می کنند.

تفکر انتقادی در واقع روش شناختی است که عمدتا با بررسی داده ها به قضاوت می پردازد.بر خلاف تفکر خلاق که در پی یافتن راه های تازه است، در تفکر انتقادی شخص از منابع و اطلاعات موجود بر اساس دانش قبلی برای حل مساله کمک می گیرد.

با توجه به اینکه مهارت تفکر انتقادی مادرزادی نیست، اطلاعات، تجربه و تمرین برای ایجاد آن ضروری هستند . برخلاف مهارت مطالعه یا ریاضیات فراگیری مهارت های تفکر، برنامه مشخصی ندارد و از همه موقعیت هایی که می توانند برانگیزاننده این نیاز باشد امکان استفاده وجود دارد. در زندگی روزمره می توان مواقعی را یافت که قضاوت انتقادی مورد نیاز است و بعد آن را تمرین کرد. برای کودکان بهترین شیوه آموزش این مهارت آن است که به آنان کمک کنیم علت و معلول ها را بشناسند. آن ها باید یاد بگیرند چگونه اطلاعات لازم را به دست آورند و از این اطلاعات استفاده کنند.باتوجه به توصیه های متخصصان مشاوره خانواده ، در اینجا شیوه های ساده ای که می تواند در منزل و مدرسه برای تقویت این نوع تفکر استفاده شود، مرور می کنیم :

راهکارهای تقویت تفکر انتقادی

  • تقویت تیزبینی (می توان از افراد خواست به اطراف نگاه کنند و هر چه می بینند نام ببرند.)
  • تقویت حافظه (می توان در شرایط مختلف از کودکان خواست بیاد بیاورند، مثلا صبحانه چه خورده اند؟ اول چه، بعد چه؟)
  • حدس زدن (از آن ها بخواهید درباره اندازه ها حدس هایی بزنند و بعد با کمک خودشان آن رابا ابزارهای اندازه گیری مجدد سنجید و با حدس آن ها مقایسه کرد.)
  • بررسی کردن (با بررسی کالا موقع خرید و با کمک سوالاتی مثل : آیا آن چه می خریم مورد نیازمان است؟ آیا قیمت آن مناسب است؟ آیا می توان کالایی با قیمت بهتر و کیفیت بهتر پیدا کرد؟ به افراد ارزیابی کردن را می آموزیم.)
  • استفاده از نشان ها (می توان از افراد خواست تا به مشخصات شی که ما می گوییم گوش دهند و بعد با توجه به مشخصات، آن را نام ببرند.)
  • پرسیدن سوالات (از افراد بخواهید از والدین، بستگان و همسایگان درباره شغل شان سوال کنند . چطور این مشاغل را انتخاب کرده اند؟ آیا از کاری که انجام می دهند لذت می برند؟)

استفاده از نشانه ها و پرسیدن سوالات بیانگر توانایی های فرد در جمع آوری و درک اطلاعات است و در نهایت به وی مهارت و اعتماد به نفس می دهد تا از مردم اطرافش در زندگی روزمره اطلاعات بگیرد و درباره آن فکر کند. گفتگو درباره شنیده ها با دیگران و ارزیابی سخنان سایرین بر اساس اطلاعاتی که داریم کمک می کند تا بیاموزیم که شنیده هایمان را نیز باید مورد ارزیابی قرار دهیم.از سوی دیگر باز کردن زمینه گفتگو با افراد در زمینه مسایل مختلف و از جمله فشارهای مختلفی که ما را به سمت انتخاب خاصی هدایت می کند (مثلا تبلیغات)، کمک می کند تا آنان درک بهتری از فشاری که با آن مواجه هستنند و ممکن است از آن آگاه نباشند به دست بیاورند:

  • چه کسی مدل ها را پایه گذاری می کند؟
  • چه کسی به ما می گوید چه چیزی بخریم؟
  • آیا کسی را می شناسیم که محصولی را با نام معروفی خریده و از آن ناراضی بوده است؟
  • آیا زمانی را به خاطر می آوریم که آن چه را دیگران انجام می داده اند نکردیم و نتیجه خوبی گرفتیم؟حتی نتیجه ای بهتر از دیگران؟

نکات اصلی مهارت تفکر انتقادی عبارتند از:

  • ادراک تاثیرات اجتماعی و فرهنگی بر ارزش ها، نگرش ها و رفتارها
  • آگاهی از نابرابری ها، پیشداوری ها و بی عدالتی ها
  • واقف شدن به این مساله که دیگران همیشه درست نمی گویند
  • آگاهی از نقش یک شهروند مسوول

 

الف) ادراک تاثیرات اجتماعی و فرهنگی بر ارزش ها، نگرش ها و رفتارها:

هنوز باید موانع را از پیش پای خود بردارید و به پیش بروید. هنوز می خواهید نقش مهمی در جهان پیرامون خود ایفا کنید، هنوز می خواهید مطالب گوناگون بیاموزید ، با مردم بیامیزید و ضمن زندگی کردن آگاهانه، در سازندگی جهان زیبای خود نقش بیشتری داشته باشید. اما شما این کارها را انجام نخواهید داد. فقط بدن و ذهن شماست که در این نمایش روزمره کار و بازی و غیره شرکت می جوید.

هشیاری آگاهانه شما فقط از مکانی در درون شما، یعنی در جایی که همه چیز در آرامش به سر می برد، نظاره گر اوضاع است و در تمام اوقات، حتی اگر بدن یا ذهنتان گرفتار خشم یا حسادت شود، شما آگاهید که در حال ایفای نقشی هستید که مدت هاست به آن خو گرفته اید. زیرا به آرامی شاهد هستید که ذهن و جسم شما مانند دیگران با در دست داشتن سرنخ ها، نقش خود را در زندگی روزمره اجرا می کنند.

وقتی در مرکز آگاهی زندگی می کنید، خود را مانند هنرپیشه ای خواهید دید که روی صحنه بزرگ زندگی ایستاده است. هر روز نقشی را ایفا می کنید که ارزش ها، نگرش ها، رفتارها و به طور کلی محیط اجتماعی اطرافتان به شما دیکته می کند و متوجه می شوید برنامه های عادتی که نفس و ذهن شما را فعال کرده اند، پیوسته مترصد آن هستند که شما را از درک اینکه واقعا که هستید، منع کنند.

با مطرح ساختن سوال هایی مانند «فکر می کنی چه هستی؟» یا «فکر می کنی که هستی؟» دقیقا متوجه می شوید که نفس شما حالت تدافعی دارد. «نقاب ها» یا نقش های اجتماعی که اکنون شما را از فرایند زندگی دور کرده اند، کدامند؟چه چیزهایی باعث بروز عصبانیت، ترس، حسادت یا اندوه می شوند؟ ذهن شما با چه چیزی (یا چه کسی) مقابله می کند؟ آن چه نشان می دهد طرز تفکر شما چگونه است، رفتارهای شما در ارتباط با نفستان می باشد. تمام این برنامه ها شما را متزلزل و نا امن نگه خواهند داشت. دنیا برای لذت بردن ماست، اما تنها زمانی می توانیم کاملا از آن لذت ببریم که فراموش کنیم مجبوریم چه نقش هایی را بازی کنیم.

بنابراین به تدریج می آموزیم که ما این شخصیت هایی نیستیم که نفس های ما از آن ها دفاع می کنند. اگر این شخصیت ها نیستیم، پس مجموعه محرک هایی که از جامعه بر ما اثر کرده، ما را چه –یا که- کرده است. همچنان که به تفکر نقاد می رسیم، به طور فزاینده درک می کنیم که ما فقط جسمی زنده نیستیم. جسم های ما به مثابه معبدهایی هستند که جایگاه آگاهی ما هستند.

وقتی که دیگر به نقش های اجتماعی و تاثیرات فرهنگی و ارزشی برخود نیاندیشید، خود را موجودی مستقل می یابید که توانایی استفاده از زبان، قدرت تحلیل و ذخیره آن ها در حافظه و نیز استفاده از نماد ها و مقایسه عقاید و فرضیات را دارا است. آیا ارسطو انسان را حیوانی خردمند ندانست؟

ب) آگاهی از نابرابری ها، پیش داوری ها و بی عدالتی ها:

وقتی با مساله ای مواجه می شوید، ارزیابی اولیه شما، ماهیت آن را برایتان روشن می سازد. بدیهی است که این ارزیابی اولیه بدون توجه و تمرکز لازم، خالی از آسیب هایی چون پیش داوری و نابرابری نخواهد بود . در زیر مثال هایی از این نوع ارزیابی اولیه ذکر می شود:

  • تفکر خودکار:

وقتی ذهنتان درگیر چیزی می شود که تلاش می کنید از آن اجتناب کنید، عینیت مساله را از دست می دهید. نمی توانید این مشکل را از ذهن خود بیرون کنید. درگیری شما با آن، غیر ارادی و خودکار می شود و تفکر سازنده شما را تباه می کند.

  • تعمیم افراطی:

شما چیزهایی را خطرناک می بینید که فقط شبیه به شی یا پدیده ای به نظر می رسند که از آن ها اجتناب می کنید. صداها، مناظر، رایحه ها و اعمال افرادی که شما را به یاد این چیزها می اندازد، مضطرب تان می کنند. در ذهن خود در مورد این که چگونه حادثه ای کاملا عادی می تواند به شما ضرر برساند، خیا ل پردازی می کنید.

  • فاجعه آفرینی:

همه چیز را بزرگ می کنید و همیشه به بدترین نتیجه ممکن می اندیشید. همه چیز و حشتناک، زشت و وحشت آور به نظر می رسد. امکان هرگونه قوت قلب و تفکر مثبت را از خود سلب می کنید . برای این که خود را متقاعد کرده اید که حالت فاجعه آمیز تنها پیامد ممکن می باشد.

  • ادراک انتخابی:

گرایش پیدا می کنید که نکات منفی را ببینید. اگر سه جنبه مثبت و یک جنبه منفی برای مساله ای وجود داشته باشد، شما روی جنبه منفی تمرکز می کنید. اگر واقعا احساس نگرانی می کنید، شاید حتی به دنبال حقایق منفی بگردید صرفا به این دلیل که به خود ثابت کنید که بجاست مضطرب باشید.

  • انعطاف ناپذیری:

همه چیز را صرفا به صورت سفید و سیاه مشاهده می کنید. نمی توانید ابهام و عدم قطعیت را تحمل کنید. همه چیز برایتان یا خوب است یا بد و به خاطر تعمیم افراطی، ادراک انتخابی و نبود تناسب، سرانجام همه چیز برایتان بد جلوه می کند.

درباره الگوهای غلط تفکر که اغلب باعث ایجاد اضطراب و سر درگمی شدید بدون دلیل، تفکر خودکار، تعمیم افراطی، ادراک انتخابی، تفکر انعطاف ناپذیر، استدلال چرخشی و انتظارهای غیر واقعگرایانه می شوند، چیزهایی آموختید.

با توجه به تجارب ما درزمینه ی مشاوره خانواده  ، انسان ها میل شدیدی به تفکر غلط دارند. بنابراین لازم است افکار خود را به ویژه زمانی که ناراضی و غمگین هستند، بیازمایید. آموختید که چگونه افکار شما در احساساتتان نیز تاثیر می گذارند. به منظور، تجزیه و تحلیل آن چه به خودتان می گویید دارا بودن مهارت انتقادی مهم است. شیوه خوب و موثر برای آزمودن بی طرفی تفکر خود عبارت است از: «ثبت اطلاعات روزانه» در دفتر.

روزانه آن چه را که اتفاق می افتد (رویداد زندگی)، آن چه را که در ذهن می آورید (ارزیابی اولیه خود) و احساسی را که در شما به وجود می آید، ثبت کنید. شاید دریابید که این عوامل فرایند ارزیابی اولیه را که قبلا اشاره شد، تشکیل می دهند. همچنین ستون دیگری را به این نمودار اضافه کنید که در آن جا منطق خودتان را تجزیه و تحلیل می نمایید. اگر تفکرتان نادرست است، سعی کنید رویداد مورد نظر را دوباره به شیوه ای معقول تر ارزیابی کنید و در پایان احساس جدیدی را که پس از اصلاح تفکر خود پیدا خواهید کرد، ثبت نمایید. به این ترتیب بی طرفی تفکر خود را«آزموده اید» و آن را از هرگونه نابرابری، پیشداوری و بی عدالتی پاک می سازید.

ج) واقف شدن به این مساله که دیگران همیشه راست نمی گویند:

می توانید با پذیرش این واقعیت که هیچ کدام از آن هایی که به شما نزدیک هستند انسان هایی کامل (بی عیب و نقص) نیستند، بسیار آسان تر به نقد و بررسی افکار و عقایدشان بپردازید. سعی کنید جلوی تمایل خود به موردپذیرش قرار گرفتن و تایید شدن را بگیرید. وقتی خود را در موقعیتی می یابید که نفعی برای شما ندارد، لازم نیست آن طور باشید. البته اجتناب از پذیرفتن نقش هایی که از شما انتظار می رود و رها شدن از روابط زیان آور، مستلزم رنج و تلاش می باشد. بعضی مواقع باید تصمیم بگیرید که آیا می ارزد به خاطر کسب رضایت در بلند مدت،درکوتاه مدت رنج بکشید. انعطاف پذیری درتفکر به این معناست که حداقل مایل هستید این انتخاب را مدنظر داشته باشید. با احساس شایستگی و عزت نفس زندگی کردن اغلب مشکل است، اما ناممکن هم نیست.

با در نظر گرفتن این ریز فاکتور مهم است که می توانیم به راحتی تمامی آن چه به عنوان غیرقابل تغییر از عقاید و نظرات دیگران در ذهن مان حک گردیده است را مورد بررسی و در صورت لزوم تجدید نظر قرار دهیم. وقتی با توجه به ارجحیت ها ( یا حذف کامل آن ها) به اصلاح وابستگی های خود می پردازید، متوجه خواهید شد که دیگر چیزی ندارید که از دیگران مخفی نگاه دارید. آنگاه از این که می توانید با هر شخصی دقیقا در مورد آن چه شما تجربه می کنید ارتباط بر قرار نمایید، احساس رضایت می کنید.

همچنان که با حذف عادت هایتان، تفکر انتقادی شما رشد می کند، قادر خواهید شد که تمام دخالت های مبتنی بر رابطه علت و معلول در بازی هایی را که تا آن موقع بازی می کردید رها کنید. بازی پول، بازی حس ایمنی، بازی جنسیت (زن- مرد)، بازی کسب اعتبار، بازی قدرت، بازی کسب معرفت و تخصص و غیره. این ها می توانند نقش های زیبایی برای بازی کردن باشند، در صورتی که شما آن ها را آگاهانه و از روی اشتیاق بازی کنید، اما وقتی آن ها را از روی وابستگی بازی نمایید، موجب رنج و ناکامی شما می شوند.

این که بتوانید به موقع خود را آشکار سازید، با آن چه فکر می کنید نادرست است مخالفت نمایید و بگذارید مردم با همه جنبه های شما آشنا شوند، خیلی خوب است. از اینکه در آن هنگام چگونه آن ها می توانند به سرعت نمایش خود را نیمه کاره رها کنند و شما را بدون نقاب ها و نقش های ساختگی که قبلا با آن ها شناخته می شدید، بپذیرند، شگفت زده می شوید. شما برای آن چه دقیقا احساس می کنید کاملا محق هستید . اگر «دیگران » رنجیده خاطر می شوند این مشکل خود آن هاست. شما با ارایه تجارب تان به آنان برای برنامه ریزی دوباره عادت هایشان -که به آن نیاز دارند- به عنوان آموزگارشان هستید. آنان نیز تنها در توان بخشی شما برای یافتن عادت های تان آموزگار شما هستند.

د) آگاهی از نقش یک شهروند مسوول:

در جلسات مشاوره خانواده ، بسیاری از افراد می گویند که دوست دارند امری موثر و تصمیمی سازنده را در زندگی جمعی خود نهادینه سازند،اما باور ندارند که بتوانند در این زمینه کاری انجام دهند. آن ها برای خود مسوولیتی نمی بینند و نمی خواهند در کار دیگران نیز دخالت کنند. گویا بسیاری از ما، از نقش خود به عنوان نیرویی از توان کلی جامعه و به عنوان یک فرد مسوول در قبال جامعه خود غافل گشته ایم. به خاطر داشته باشیم افرادی که با آن ها کار و زندگی می کنید، انتظار دارند با ابتکار خود به این ایده تحقق ببخشید.

شما حتی اگر از هیچ قدرتی برخوردار نیستید یا اختیارات اندکی دارید، فرصتی دارید تا به عنوان یک شهروند هم چون دیگران حوزه های مختلف زندگی اجتماعی را تحت تاثیر قرار دهید . نگران آن نباشید که شاید پاسخ درست را ندانید یا قدم در راهی اشتباه بگذارید. از خود نپرسید که آیا دیگران از آن ها پیروی خواهند کرد یا نه؟ تنهاکافی است با استفاده از شیوه تفکر منطقی توانسته باشید به نتایج جدیدتری رسیده و ناقضی برای آن ها نیافته باشید.

 

«تفکر منطقی» با استفاده از روش حل مساله شکل می گیرد. این روش توسط «جان دیویی » مربی بزرگ امریکایی ارایه گردید. این روش هم اکنون جامع ترین روش تحقیق علمی است که شامل مراحل زیر می باشد:

١ -بیان مساله: در اولین گام یا قدم، مساله یا مشکل بایستی روشن و مشخص باشد.

٢ -جمع آوری معلومات و مفروضات: در مرحله دوم یعنی پس از بیان مساله یا مشکل فرد ، محقق باید اطلاعات لازم و مدارک مورد نیاز را که در حل مساله مورد نظرلازم است جمع آوری نموده، آن ها را طبقه بندی نماید و ارتباط آن ها را با یک دیگر روشن سازد. روش پرسیدن سوالات که پیش از این ذکر شد در همین مرحله به کار گرفته می شود.

3 -پیدا کردن راه حل های مناسب: پس از مشخص شدن مساله و جمع آوری مدارک لازم، محقق بایستی با بهره گیری از معلومات و مفروضات، یک یا چند راه حل آزمایشی را جهت حل مساله در نظر بگیرد . این راه حل ها را در اصطلاح علمی «فرضیه» می نامند. برخوردار بودن از یک تفکر خلاق در این مرحله بسیار کارآمد می باشد.

4 -آزمایش راه حل ها: در مرحله چهارم راه حل هایی را که به نظرتان رسیده است آزمایش نمایید تا صحت و اعتبار نسبی آن ها معلوم گردد.

5 -انتخاب راه حل مناسب: در این مرحله از بین راه حل ها یا به عبارت دیگر از بین فرضیه ها، فرضیه ای را که بیشتر از بقیه مورد تایید است انتخاب و آن را به عنوان یک راه موقتی و آزمایشی می پذیرد. در انتخاب راه حل اصلح، از خود جسارت به خرج داده و به آن چه که تا کنون بوده است مهم است

استنتاج : در این مرحله محقق از فرضیه های انتخاب شده اموری را نتیجه می گیرد و تا اندازه ای آن ها را تعمیم می دهد.

در این مرحله است که احساس مسوولیت شما سرنوشت ساز می باشد چنان چه اعلام نتایج خود را مفید می دانید، دریغ نورزید!!! به طورکلی استفاده از تفکر انتقادی نه تنها در مسایل علمی بلکه در زندگی روزمره انسان نیز وسیله ی خوبی برای حل مشکلات می باشد. بنابراین ایجاد مهارت در به کار بردن روش حل مساله در برخورد با مسایل زندگی یکی از کارسازترین و مفیدترین راهکارها می باشد.

مثال:

« علی» دانش آموز مقطع راهنمایی می باشد. علی رغم استعداد ذاتی وی در تالیف داستان و سرودن اشعار، متاسفانه دچار مشکل شدیدی در رابطه با سخنرانی در جمع می باشد. به همین دلیل در مراسم ها و موقعیت های مختلف قادر به بیان صحیح آثار خود نمی باشد. او به این نتیجه رسیده است که می باید به هرنحو ممکن گامی در جهت حل این مشکل بردارد. او با استفاده از روش های تفکر انتقادی اقدام به این کار می نماید.

صورت مساله برای وی مشخص است « مشکل سخنرانی و ابراز بیان در جمع» وی در رابطه با مشکلش با دیگران صحبت و از آن ها سوال می کند. همچنین با استفاده از تجربیات آنان و نیز مطالعه کتب مختلف روانشناسی و فن بیان اطلاعات لازم را در این زمینه جمع آوری می نماید. او واقف است که ترس از آن چه در محیط اجتماع درباره وی قضاوت می گردد و نیزپیش داوری دیگران درباره لرزش صدای وی در حین سخنرانی مشکلش را تشدید می کند.  بنابراین اولین گام را مبارزه با آن ها و نادیده انگاشتن آن می داند.

« علی» می باید از میان راه حل های مختلف بهترین را برگزیند. اغلب افراد دچار مشکل وی، راه حل کناره گیری را انتخاب کرده و از صحبت کردن در جمع می پرهیزند. لیکن دریافت های « علی » حکایت از آن دارد که تمرین و ممارست پی در پی برخلاف تصور سایرین ، راه حل این مشکل می باشد. « علی» این کار را با در نظر گرفتن آموخته هایش می آزماید و هم اکنون در جلسات مختلف به ارایه آثار و سخنرانی می پردازد.