قرن ها پیش متفکرانی مانند افلاطون، سقراط، جالینوس و سایرین به اثرات روان بر جسم و طریقه تأثیر و تأثر روان و تن بر یکدیگر اشاره نموده اند. در قرن اخیر نیز اکثر صاحب نظران حوزه های مختلف روان شناسی و روان پزشکی در خصوص سبب شناسی اختلالات روان تنی نظریه ها و رویکردهای متعددی را مطرح کرده اند. نخستین بار دونبار در سال 1954 در کتابی جامع اعلام کرد افراد با ویژگی های شخصیتی معین مستعد فرآیندهای بیماری خاصی می شوند و عضو آسیب پذیر در بروز علائم روان تنی در طول شکل گیری شخصیت مشخص می شود. دستگاه گوارش از جمله این اعضای آسیب پذیر است که نسبت به عوامل فشارزا و حالات هیجانی فوق العاده حساس است. حدود نیمی از بیماران مراجعه کننده به بخش مراقبت های اولیه افراد دارای مشکلات گوارشی مثل سندرم روده تحریک پذیر هستند.
سندرم روده تحریک پذیر (IBS) چیست؟
سندرم روده تحریک پذیر (IBS) یک اختلال مزمن و ناتوان کننده کنشی گوارشی است که با درد یا ناراحتی شکمی و عادات روده ای تغییر یافته (اسهال، یبوست یا هر دو) مشخص می شود و در غیاب یک نابهنجاری زیستی و ساختاری قابل تشخیص، بروز پیدا می کند. در حال حاضر، تشخیص بیماری مبتنی بر ملاک های نشانه محور مانند ملاک رم است که بر اساس آن نباید هیچگونه اختلال عضوی در دستگاه گوارش وجود داشته باشد و آخرین نسخه آن با عنوان «رم نسخه 4» در سال 2016 به روزرسانی شد.
شیوع سندرم روده تحریک پذیر در سرتاسر جهان بین 1 تا 20 درصد است. این بیماری، رایج ترین تشخیص در بین اختلال های گوارشی است و 25 تا 50 درصد ارجاعات به متخصصان گوارش را شامل می شود. افراد مبتلا به IBS از سیستم های بهداشتی بیشتر از افراد مبتلا به سایر بیماری های کنشی دستگاه گوارش استفاده و به دفعات بیشتری پزشک را ملاقات می کنند.
این بیماران از آزمایش های تشخیصی و داروهای بیشتری استفاده می کنند و غیبت بیشتر و کارآمدی کمتری در محیط کار خود دارند. بنابراین، IBS ماهیت مزمن و ناتوان کننده ای دارد که بار معناداری را برای فرد و جامعه ایجاد می کند و می تواند به صورت شدید کیفیت زندگی افراد مبتلا مختل نماید و به علاوه تداوم در علائم، می تواند منشا ضایعه قابل توجه در رفتار و جسم این بیماران شود. با وجود شیوع نسبتاً بالای IBS، این اختلال در سیستم های بهداشتی به خوبی مدیریت نشده است که این امر منجر به ناکامی و نارضایتی در بین بیماران و پزشکان می شود. این مشکلات از فرایندهای تشخیصی شروع می شود و تا گرفتن نتایج درمانی ضعیف می تواند ادامه داشته باشد.
علت سندرم روده تحریک پذیر
علت شناسی IBS، پیچیده و چند عاملی است و هنوز به طور کامل و دقیق مشخص نشده است. عوامل فیزیولوژیکی مختلف مانند پیش حساسیتی احشایی، مشکل در حرکت دستگاه گوارش، پاسخ های هورمونی نابهنجار، سابقه عفونت، حساسیت غذایی، التهاب روده ای، مشکل در تنظیم سروتونین و تغییر در میکروبیوم های روده ای در IBS نقش دارند. در حال حاضر، روی تغییرات گوارشی به طور خاص، کمتر تاکید می شود و بیشتر از همه محققان بر تعامل بین دستگاه گوارش و بخش های مختلف دستگاه عصبی تاکید کرده اند.
محور مغز- روده مدلی برای توصیف مسیرهای دوسویه ارتباط دهنده مراکز هیجانی و شناختی در مغز با احساسات احشایی و عملکرد روده ای است. این تعامل دو طرفه به وسیله کانال های ارتباطی مختلف شامل عصب های نخاعی، عصب واگ و اعصاب دو شاخه دستگاه عصبی خودمختار واسطه گری می شود. در طی این بستر عصبی – ساختاری اطلاعات از مراکز هیجانی و شناختی مغز (قسمت های مربوط به افکار، احساسات، خاطرات و تنظیم درد) از طریق انتقال دهنده ها و تعدیل کننده های عصبی به دستگاه گوارش محیطی منتقل می شود و بر عکس این مسیر نیز اتفاق می افتد. به دنبال فرضیه ناکارآمدی محور مغز- روده، پژوهش های سال های اخیر، توجه ویژه و افزایش یافته ای به عوامل مربوط به دستگاه عصبی مرکزی به ویژه عوامل ساختاری و کارکردی مغز داشته است.
به علاوه، بسیاری از محققین علوم رفتاری، پزشکان و روان پزشکان آسیب پذیری افراد کمال گرا در ابتلا به بیماری های روان تنی را مورد بررسی و تایید قرار داده اند. وجدان سخت گیر، اضطراب، احساس گناه، خود تنبیهی، نارضایتی از خود و تنفر، ویژگی های هیجانی شایعی است که در اکثر بیماران مبتلا به علائم روده ای دیده می شود.
سلامت روان افراد مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر
پایین بودن سلامت روان در بیماران مبتلا به IBS نسبت به افراد سالم و نیز دیگر نابهنجاری های مزمن جسمی و روان تنی در تحقیقات مختلف نشان داده شده است. پیشینه پژوهشی پیرامون سلامت روان پایین این بیماران نشان می دهد که 94% بیماران مبتلا به IBS در طول زندگی به یکی از اختلالات محور DSM مبتلا هستند یا می شوند که بالاترین شیوع، مربوط به اختلالات افسردگی و اضطرابی است.
درمان سندرم روده تحریک پذیر
علاوه بر درمان های فیزیولوژیکی جهت کاهش علائم درد در بیماران مبتلا به سندروم روده تحریک پذیر، روش های درمانی و آموزش روانشناختی مختلفی نیز برای این افراد به کار گرفته شده است که تا بهبود مولفه های روانشناختی این بیماران یاری رسانده شود. یکی از این درمان ها رفتار درمانی دیالکتیک است که پژوهش های پیشین کارآیی این درمان را در جهت بهبود مولفه های روانشناختی مختلف افراد نشان داده اند. رفتار درمانی دیالکتیک به عنوان یک روبکرد درمانی جدید، مرکب از اصول درمان های شناختی – رفتاری و فلسفه شرقی ذهن که مبتنی بر اصل پذیرش است که چهار مولفه مداخله ای را در شیوه درمان گروهی خود مطرح می کند: هوشیاری فراگیر نهادین و تحمل پریشانی به عنوان مولفه های پذیرش و خود نظم جویی هیجانی و کارآمدی بین فردی به عنوان مولفه های تغییر.
رفتار درمانی دیالکتیک به عنوان یک روش غیردارویی و به عنوان مجموعه ای از فنون برای ایجاد تغییرات در چگونگی تفکر، نحوه زندگی و تغییر رفتار است. این درمان با افزایش توانمندی ها و برانگیختن درمانگر از طریق فراهم آوردن امکان افزایش توانش ها و انگیزش خود درمانگر برای ادامه کار با مراجع به شکلی موثر و سالم با رشد دائمی توانش های کنترل تنیدگی و خستگی و شناسایی تلاش های مراجع برای شکل دهی یا تعدیل رفتار تاکید می کند.
با توجه به شیوع نسبتا بالای سندروم روده تحریک پذیر و صرف هزینه های بالای پزشکی و عدم نتیجه گیری از درمان کامل، توجه به فرایندهای روانشناختی این بیماران می تواند منجر به ارائه راهکارهایی روانشناختی جهت رفع یا کاهش درد و بهبود پیامدها و آثار روانی آن شود.