اختلالات رياضي

 اختلالات ریاضی

 

     شمار دانش آموزانی که دچار اختلال در یادگیری هستند، بین 4 تا12 درصد گزارش شده است.چنانچه از تعریف ناتوانی های یادگیری در مفهوم خاص آن عدول کنیم و هرنوع مشکل ادراکی منجر به افت تحصیلی و کاهش میزان پیشرفت تحصیلی را،ناتوانی یادگیری به حساب آوریم،تعداد دانش آموزان درگیر این مشکل، درصدبالایی را به خود اختصاص خواهد داد. این گونه مشکلات تنها به افت تحصیلی و اتلاف بودجه پایان نمی پذیرد، بلکه به سرزنش و تحقیر دانش آموزان، تشکیل خودپنداره ضعیف و کاهش عزت نفس آنان انجامیده و سلامت روانشان را به مخاطره می اندازد و چه بسا آنان را به مکانیزم های دفاعی ناموفق می کشاند. این مشکلات ،از دانش آموزان و مدرسه،به خانه و خانواده راه می گشاید و اضطراب و ناخشنودی را در همه فضای زندگی می پراکند و حاصل این همه، آسیب سختی است که به بهداشت روای جامعه وارد می شود.

     بسیاری از مشکلات یادگیری ، قبل از ورود به دبستان قابل پیشگیری اند و می توان با زمانی اندک، علل مشکل را شناسایی و درمان کرد. مربیان مهد های کودک و کلاس های  آمادگی ، در صورتی که تعلیما لازم را دیده و زیر نظر فرد مجربی کار عملی انجام داده باشند،می توانند به آسانی و درسطحی ملی این گره را بگشایند.البته اگر این مربیان از اطلاعات کافی و مهارتهای لازم برخوردار نباشند ، ممکن است بسیاری از اختلالات را در کودک تثبیت نمایند.

     در حال حاضر بسیاری از خانواده ها مبالغ قابل توجهی را صرف به کارگیری معلم خصوصی می کنند. در صورتی که هوش بهر فرزندان آنها عادی یا بالاتر از عادی است و بنابراین می توانند با اتکا به آموزش های رسمی و بدون نیاز به تدریس خصوصی به تحصیل ادامه دهند. عدم پیشرفت تحصیلی این گونه دانش آموزان غالبا به وجود یک اختلال یا ضعف در توانایی هایی همچون: تمرکز، حافظه بصری، حافظه شنیداری، ادراک،عدم برری جانبی و... مربوط می شود.

تعداد زیادی از دانش آموزان مقاطع ابتدایی ،  راهنمایی، دبیرستان در یادگیری دروس ریاضی دچار مشکل هستند و با این که به اندازه دانش آموزان همسان خود تلاش می کنند، پیشرفت مورد انتظار را ندارند.

     اولین قدم برای درمان این است که از طبیعی بودن کودک مطمئن شویم. یعنی اطمینان از این که کودک فاقد عقب ماندگی ذهنی و ضایعه مغزی بوده و به لحاظ روانی عادی است. برای اطمینان از طبیعی بودن کودک باید از متخصصین مربوطه کمک گرفت. اما این کار در مواردی ضرورت دارد که ما نشانه های کافی برای تردید در طبیعی بودن دانش آموز داشته باشیم، وگرنه کاری عبث و بیهوده و حتی مضر خواهد بود. دانش آموزی که در کلاس چهارم ابتدایی درس می خواند و با معدل های نسبتا خوبی کلاس های قبلی را گذرانده اس، به طور حتم دارای هوش طبیعی است و نیازی به آزمون هوشی ندارد. اگرچنین دانش آموزی در تمام درس ها پیشرفت خوبی دارد و فقط در یکی دو درس مشکل جدی دارد ،باز هم می توان مطمئن بود که کودک طبیعی بوده و نیازمند بررسی های هوشی نیست.

     شاید این سوال مطرح شود که اگر کودک ضایعه مغزی ندارد و به لحاظ هوشی و روانی نیز طبیی است ، پس چه دلایلی وجود دارد که در درس ریاضی با همسالان خود متفاوت بوده و با وجود تلاش زیاد، ریاضی را به خوبی یاد نمیگیرد؟اگراین سوال واقعا برایشما هم مطرح شده باشد، قدم بسیار خوبی را برای شناخت ودرمان برداشه اید. همه ما از زمان تولد تا دوره دبستان و دبیرستان گستره انبوهی از تجارب داریم. این تجارب موجب می شوند که تمام اعمال بدنی و ذهنی که برای رشد ما لازم است،خود به خود انجام گیرند. ما اعمال بسیار زیادی مثل نگاه کردن، پرتاب کردن، حرکت چشم،دویدن،پریدن،سینه خیز رفتن و امثال آن ها را خود به خود انجام می دهیم. اما تعدادی از ما ممکن است برخی از تجارب مهم را که در یادگیری ما تاثیر به سزایی دارد، کسب نکرده باشیم . مثلا کودکانی هستند که بدون این که در کودکی سینه خیز رفتن را برای مدتی تجربه کنند،روی باسن راه می روند. این کودکان در واقع یک تجربه لازم و مهم را کسب نکرده اند. البته ممکن است بعدها تجربه های دیگری را کسب کنند که مشابه سینه خیز رفتن باشد، مثلا شنا کردن، وبه این ترتیب چنین نقیصه ای راجبران نمایند. اما همیشه و لزوما این امر پیش نمی آید و فعالیتی که بتواند جایگزین سینه خیز رفتن شود صورت نمی گیرد. در چنین مواردی به دلیل نبود یک تجربه لازم فرد دچار مشکلاتی در یادگیری خواهد شد.

     ما تجربه های انبوه و گسترده ای داریم ، تعدادی از این تجربه ها برای یادگیری و پیشرفت در ریاضی لازم و ضروری است. وجود همین تجربه هاست که در تعامل با رشد مغز و ذهن، مفاهیم بنیادی ریاضی را برای ما قابل فهم می کند. تجاربی این چنین باید در دوران های مختلف رشد و با ترتیب معینی صورت پذیرد. موفقیت در تشکیل مفاهیم در هر دوره برای موفقیت در ادراک مفاهیم دوره بعدی ضروری است. باید پلکان نردبان رشد را طی کنیم. بدون بالا رفتن از پله اول ما نمی توانیم پله های بعدی را طی کنیم. ممکن است یکی از مفاهیم بنیادی مربوط به پنج سالگی در کودک شکل نگرفته باشد و تنها به همان دلیل در دوره دبستان]راهنمایی و حتی دبیرستان دچارمشکل در فهم ریاضی شود.