اهمال کاری و دلایل آن

 چرا این شنبه نمی آید ؟

می خواهیم کاری را شروع کنیم، ولی هر بار آن را به فردا و در نهایت به شنبه بعد موکول می کنیم و دست آخر هم انجامش نمیدیم.

به این پدیده میتونیم بگیم: " اهمال کاری". یعنی به تعویق انداختن عمدی یک کار با آگاهی به اینکه این تاخیر به زیان ما خواهد بود.

ولی چرا اهمال کاری می کنیم؟

در اینجا ۶ دلیل مهم اهمال کاری رو میارم که با آگاهی از اونها بهتر میتونید کنترلشون کنید و به کارها و برنامه هاتون رسیدگی کنید.

دلایل اهمال کاری

۱. غلبه ملاحظات کوتاه مدت بر اهداف درازمدت :

مسئله زمان در اهمال کاری خیلی مهمه؛

خیلی اوقات ما کاری رو انجام نمیدیم چون لذت آنی انجام عمل دیگر برای ما خوشایندتره؛ یعنی بجای اینکه بخوایم کاری رو انجام بدیم که قراره سود حاصل از اون در آینده درازمدت تری به دست بیاد، ترجیح میدیم عملی رو انجام بدیم که لذت آنی به ما میده.

میتونیم بگیم یکی از دلایل اهمال کاری تناقض بین عقل و غریزه است.

۲. ناامیدی از رسیدن به هدف :

هنگام اهمال کاری باور نداریم که تناقض عقل و غریزه برقراره؛ چون ذهن ما خیلی اوقات با یک بررسی ظاهرا منطقی، ما رو به این نتیجه میرسونه که حتی اگه تلاش کنیم، احتمال کمی وجود داره که به آنچه میخواهیم برسیم.

به این ترتیب، یکی دیگه از دلایل پشت پرده اهمال کاری، میتونه ناامیدی ما از رسیدن به هدف باشه.

۳. مغالطه برنامه ریزی و به دنبال طرح ایده آل بودن:

برنامه ریزی به دو شکل میتونه در اهمال کاری موثر واقع بشه: اول اینکه انجام یک کار رو دست کم بگیریم و دوم اینکه، رسیدن به هدف رو منوط به طرح ریزی برنامه ای کامل و رعایت آن برنامه کنیم.

در حالت اول تصور میکنیم یک کار رو در زمان کوتاهی انجام میدیم، ولی وقتی وارد مرحله عمل میشیم، میبینیم به زمان بسیار بیشتری نیاز هست و همین ما رو ناامید تر میکنه که به هدفمون برسیم؛ درنتیجه رهایش میکنیم.

حالت برعکس این اتفاق ولی مرسوم تره...

در این حالت ما کار را جدی گرفته ایم، ولی باز هم اهمال کاری میکنیم، چون شرایط ایده آل انجام کار، طوری که ما می خواهیم فراهم نیست . برنامه ریزی بیش از حد میکنیم و بیشتر وقتمون رو به دنبال طرح و شرایط ایده آل می گردیم. وقتی کوچکترین نقصی در اون برنامه ایجاد میشه، بیخیال انجام بقیه اش میشیم.

در واقع میشه گفت که وسواس میگیریم که باید  تمام شرایط برای پیشبرد خوب یک کار و موفق شدن آماده باشه و اگه نبود،خب بیخیال انجامش میشم. به زبان ساده تر :

نمیتونم کامل انجامش بدم پس بیخیال همش..

به تدریج ذهن شرطی میشه که باید همه شرایط اوکی باشه که کاری رو انجام بدی.

میشه گفت: یک اهمال گرا یک کمال گرا هم هست که با کوچکترین نقصی از انجام فعالیت بیشتر سرباز می زند .

۴. نپذیرفتن ریسک ناکامی :

مهم ترین مشکل اهمال کاران اینه که تحمل شکست رو ندارند: درست مانند کمال گرا ها؛

میشه گفت اهمال کاران شخصا دست خودشون رو می بندند : اونها به جای اینکه ریسک ناکامی رو بپذیرند، ترجیح میدن شرایطی رو پدید بیارن که موفقیت ناممکن بشه !

چرا چنین کاری میکنن ؟!

بخاطر اینکه اهمال کاری یجورایی از خودپنداره ما محافظت میکنه؛ چون با خودمون میگیم، اگه تلاش میکردم حتما بهش میرسیدم؛ ولی الان که به اندازه کافی تلاش نکردم، شکست خوردن طبیعیه.

وقتی به دلیل اهمال کاری به هدف نمیرسم، به بخشی از خودپنداره ام آسیب میرسه، ولی حداقل یک بخشی از اون هم محافظت میشه ؛

اون بخشی که به این فریب ذهنی دلخوشه که اگه تلاش میکردی حتما موفق می شدی.

برای ما خیلی از اوقات سخت تره که بگیم:" تلاش کردم، ولی نتونستم و نشد ". ترجیح میدیم بگیم :"  اونقدر تلاش نکردم که بشه".

دوست داریم تصور کنیم غیرقابل شکستیم و تنها از خودمون شکست می خوریم؛ البته این رو هم بگم که این چرخه هم در نهایت به احساس ناتوانی ختم میشه که اصلا چرا نمی تونم تلاش کنم.

۵. تشویش های زندگی روزمره:

واقعیت اینه که شب که می خواهیم بخوابیم یا صبح که بیدار میشیم، تصمیم داریم که کارهامون رو انجام بدیم، ولی همین که وارد فرآیند زندگی روزمره میشیم، اونقدر استرس هست که انگار جا برای انجام اون کارها باقی نمی مونه.

ما واقعا در زمانه سریعی زندگی میکنیم و در معرض نیازها، رنج ها و شادی های بسیاری هستیم. در واقع بخشی از دلیلی اینکه به کارهایمان نمی رسیم این است که درگیری یا نگرانی های روزمره زیادی داریم. دغدغه های مالی، فشارهای کاری، درگیر رابطه بدی بودن و فشار های خانوادگی، همه و همه بخشی از تشویش های روزانه ای هستند که از ما انرژی میگیرند. همیشه احساس میکنیم که فرصت برای انجام کارهایمان داریم ولی از سر اهمال کاری آن را انجام نمیدهیم؛ با این حال اگر عمیق تر نگاه کنیم واقعیت این است که در پس اهمال کاری هر فردی نیز یک تشویش وجود دارد.

۶. خودکنترلی ضعیف :

تسلط داشتن بر روی خود یکی از مهارت هایی است که از همان دوران کودکی هم، تفاوت های آن در بین افراد مشخص است؛ بررسی ها هم نشان می دهد افرادی که خودکنترلی دارند و می توانند لذت خود را به تعویق بیاندازند، شانس موفقیت بیشتری دارند.

بسیاری از ما گویا کنترلی بر خود نداریم و در برابر وسوسه های روزمره به راحتی تسلیم می شویم.

نداشتن حس خودکنترلی خیلی اوقات یعنی اینکه حاضریم برای بقیه همه کار کنیم و هیچوقت خودمون رو اولویت قرار ندیم.

موفق باشید

نوشته: زينب معصوم زاده